قدر قدرداني را بدانيم !

اولین تابلوی ورود به شهر زندگی تابلوی توقع ممنوع است اگر این تابلو رعایت نشود ماشین زندگی نمی تواند به سلامت به خانه ی خوشی ها برسد باید بر چشم انتظارات بیهوده میل کشید  تا اینکه گرفتار «انقلاب افزایش انتظارات  » نشویم توقع انسان را از مهد عشرت به آتش حسرت می اندازد و غم و اندوه را جانشین شادی و خرمی و خواری و زاری را جایگزین عزت وحرمت و صبح روشن حیات را به شام شوم تبدیل می کند که در آن جز شب پره ها نمی پرند . توقع یعنی گلخنی که در آن جز دود و آتش نباشد . افسون خواهی مایه ی تلخ کامی و رنج جان و رنجور ساختن خود در بستر انتظارات بیهوده است.توقعات بیهوده همسران جوان ، دیو طلاق را به خانه ی آرزو هایشان می نشاند  .                    توقع براند ز هر مجلست                             بران از خودش تا نراند کست                                                                                             قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

*کلید عشق ، هشت در بهشت را می گشاید. *صداقت بهترین هدیه ای است که می توان به دوستان تقدیم کرد، شیطان با (دروغ) آدرم را از بهشت لغزاند و آدم با اشک صادقانه به خدا پیوست. *پر گویی ترجمان تهی بودن است . *جویبار های کوچک پر سر و صدا و رود های بزرگ ساکت و خاموش اند. *حق تقدم همیشه با کسی است که حق را مقدم داشته است. *نانی که خوب پخته نشود،خیانت به (ابر و باد و ماه و خورشید و فلک) است. *سلام کلید رابطه هاست.آنکه این کلید را گم کند در تنهایی وحشت ناک و شکننده ای می ماند . *لذت درونی پس از هر کار خوب ، تجربه ی بهشت است. به تکثیر این تجربه بپردازید. *ماه رمضان برای آن است که یک ماه مرخصی از زمین، برای سفر به ملکوت بگیریم. *پدر و مادر ها بیش از دانش آموزان نیازمند کلاس هستند. *قلب کودک تحقیر شده ، بمبی است که فردا منفجر می شود. *لبخند چشم ها، شکوه مندتر از تبسم لب هاست.وشکوهمند تر از آن،همراهی این دو لبخند است. *یکی از خوبی های بزرگ ، دیدن بدی های خویش است . *بهار،رهاورد تفاهم زمین و آسمان است.بهار محصول یگانگی است. *خداوند قر آن را بر «قلب پیامبر» فرو فرستاد . ما نیز آیات را بر صفحه قلبمان بنویسیم. *وقتی هیچ کتابی برای خواندن ندارید،خود را بخوانید. *روز مبارزه با بی سوادی ، روزی است که ما کتاب «خود» را تلاوت می کنیم. *هیچ چیز همچون شهادت ، ترجمان توانایی انسان نیست. *عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد.کوشش کنیم«حسین دل» به دست «یزید نفس» تشنه لب شهید نشود . *گل ها به احترام خضوع باران بر می خیزند! *قلبی که محبت پای آن را امضا نکند ، در جهنم بایگانی می شود. *گناهکاران،طراح رسوایی فردای خویش اند. *نماز ، فرصت تبسم روح ها و هنگامه ی اخم شیطان است. *درختان تناور بهشت،محصول بذر ها قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

زن غیر قابل قیمت - سخنان همیشه سبز سخنان همیشه سبز    مشخصات مدیر وبلاگ   قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

سخن شیخ محمد خیابانی درباره آزادی و استقلال - سخنان همیشه سبز سخنان همیشه سبز    مشخصات مدیر وبلاگ   قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

شمشیر قلم و قلم شمشیر - سخنان همیشه سبز سخنان همیشه سبز    مشخصات مدیر وبلاگ   قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

تفنگ شیطان - سخنان همیشه سبز سخنان همیشه سبز    مشخصات مدیر وبلاگ       آمارو اطلاعات بازدید امروز : 4بازدید دیروز : 45کل بازدید : 2972کل یادداشتها ها : 46 نوشته شده در تاریخ 96/4/5 ساعت 2:7 ع توسط ندیر بکتاش جعفرلو نکته دار خری به درختی بسته بود.شیطان خر را باز کرد.خر وا قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

نوشته شده در تاریخ 96/4/5 ساعت 2:19 ع توسط ندیر بکتاش جعفرلو نادانی مرضی دشوار و دردی مشکل است . نادان از همه چیز محروم و از هر خیری بی بهره است . نادان استقلال فکری ندارد و راه و روش مخصوصی نمی پاید .همیشه چشم به دیگران دوخته تا چه گویند و چه کنند و او هم خوب یا بد ، پیروی کند . قضاوت های نادان ، غ قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

مرد? با لباس و کفشهايگرانق?مت به د?وار? خ?ره شده بود و م?گر?ست. نزد?کش شدم و به نقطه ا? که خ?ره شده بود با دقت نگاه کردم، نوشته شده بود :"ا?ن هم م?گذرد"علت را پرس?دمگفت: ا?ن دست خط من است. چندسال پ?ش در ا?ن نقطه ه?زم م?فروختم..........حال صاحب چند?ن کارخانه ام .پرس?دم: پس چرا دوباره به ا?نجابرگشت?؟گفت: آمدم تا باز بنو?سم :"ا?ن هم م?گذرد"

گر به دولت برسي، مست نگردي مردي،
گر به ذلت برسي، پست نگردي مردي،
اهل عالم همه بازيچه دست هوسند،
گر تو بازيچه اين دست نگردي مردي...

قدر قدرداني را بدانيم !...

شخصي سگ خود را کنار رودخانه برد تخته سنگي به گردن حيوان آويخته او را در آب انداخت. حيوان بعد از تقلاي کمي سنگ را از گردن خود رها کرده شناکنان به طرف رودخانه نزديک مي شود. همان شخص دست خود را به جانب او برده و زماني که به دسترس رسيد , ضربت شديدي با کارد روي سر حيوان مي زند. در همين ضربت پاي خودش نيزل قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب

 يک روز صبح، حاکمي بزرگ به همراه  درباريانش براي شکار بيرون رفتند. همراهانش تيرو کمانشان را برداشتند و حاکم شاهين محبوبش را روي ساعدش نشاند. شاهين از هر پيکاني دقيق تر و بهتر بود، چرا که مي توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببيند که انسان نمي ديد.آن روز با وجود تمام شور و هيجان گروه، شکا قدر قدرداني را بدانيم !...ادامه مطلب